سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدا را در هر نعمتى حقى است ، هر که آن حق از عهده برون کند خدا نعمت را بر او افزون کند و آن که در آن کوتاهى‏روا دارد خود را در خطر از دست شدن نعمت گزارد . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :13
بازدید دیروز :10
کل بازدید :66549
تعداد کل یاداشته ها : 38
103/9/7
8:30 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
سیدعمادالدین حجازی[326]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

بارها به جرم چاقوکشی به زندان افتاده بود و یک‌بار هم به بندرعباس تبعیدشده بود. در مراسم جشن تولد پسر محمدرضا پهلوی، «تمام چهارراه مولوی تا شوش را فرش پوش کرد و طاق نصرت بست». به دلیل اقداماتی که در 28 مرداد به نفع تاج‌وتخت انجام داده بود، همواره موردتوجه محمدرضا پهلوی بود و حتی یک تپانچه از شاه هدیه گرفته بود.

شهید حاج اسماعیل رضایی و شهید طیب حاج رضایی، از بارفروشان میدان بار تهران بودند که در برپایی قیام 15 خرداد 1342 نقش موثری داشتند. پس از واقعه 15 خرداد، طیب حاج رضایی به‌عنوان یکی از محرکین اصلی تحت تعقیب قرار گرفت به‌طوری‌که فرمانداری نظامی تهران طی گزارشی ویژه، به شاه اعلام کرد شخص طیب حاج رضایی مسئول اصلی این اقدامات است.

ازآن‌پس طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی دستگیر شدند و به مدت 5 ماه در زندان رژیم منفور پهلوی زیر شکنجه‌ها مقاومت کردند. پایمردی آنان به حدی بود که شهادت را بر عفو شاه خائن ترجیح دادند. شهید طیب که از کوثر وجود خمینی بت‌شکن سیراب شده و زنده دست روح خدا بود، در برابر همه شکنجه‌ها و سختی‌های زندان مقاومت کرد و مردانه ایستاد.

او حاضر نشد از راه جدیدی که انتخاب کرده بود جدا شود و علیه نهضت اسلامی موضعی بگیرد. به همین دلیل نیز وی به همراه اسماعیل رضایی، در دادگاه نظامی به اعدام محکوم و در یازدهم آبان 1342 تیرباران شدند. شهید حاج اسماعیل رضایی در ذیل ورقه دادگاه چنین نوشت: «اگر صدسال زندگی کنم، مرگ به این سعادتمندی نخواهم داشت چرا تقاضای عفو کنم و از این سعادت درگذرم؟ رژیم با معرفی، محاکمه و اعدام طیب حاج رضایی و برادرش اسماعیل رضایی که در بین مردم دارای نفوذ و محبوبیت بودند، قصد داشت تا قیام بزرگ مردمی و برخاسته از اعتقادات مذهبی مردم در 15 خرداد 42 را که درراه دفاع و حمایت از یک مرجع دینی ابرازشده بود، یک جنجال وابسته به بیگانه و ایادی وابسته آنان در داخل تلقی کرده و عاملان آن را مشتی فرصت‌طلب و قلدر معرفی کنید.»

طیب ساعاتی نصیری را سرکار گذاشته و به‌ظاهر قبول می‌کند که این حرف را بزند، اما شرط می‌گذارد که تنها در برابر (امام) خمینی می‌گویم

طیب حاج ‌رضایی فرزند حسینعلی در سال 1280 ش. در محله صام پزخانه «تهران» دیده به جهان گشود. پدرش از اهالی قزوین بود که به تهران مهاجرت کرده بود و ریاست بوته فروشی‌ها را بر عهده داشت، کار او تقسیم‌بندی بوته برای سوخت نانوایی‌ها بود. طیب از همان اوان جوانی به جرگه باستانی‌کاران و لوطیان پیوست و پس از بازگشت از خدمت سربازی نامش بر سر زبان‌ها افتاد. بارها به دلیل دعوا و درگیری‌های جاهلانه دستگیرشده بود و به زندان رفته بود. وی در سال‌های جوانی سابقه خوبی نداشت، ازجمله اینکه در سال 1316 ش. به اتهام درگیری و زدوخورد با پاسبان شهربانی به دو سال زندان انفرادی محکوم‌شده بود. در سال 1319 نیز به اتهام نزاع، تحت تعقیب بوده که به قید کفیل آزادشده است. در سال 1322 نیز به 5 سال حبس با اعمال شاقه محکوم گردید و در سال 1323 ش. نیز به بندرعباس تبعید شد. او در سال 1332 از کودتاچیان 28 مرداد بود که «تاج‌بخش شاه» تلقی می‌شد؛ اما در اثر یک تحول روحی طیب به نهضت اسلامی پیوست.

حاج طیب حر انقلاب شد

 


طیب حر انقلاب

طیب انسانی جوانمرد با منش لوطی و مشتی‌گری بود، کارش بارفروشی بود؛ ولی بارش روی دوش کسی نبود. آن روزها دستگاه به کارهایی که موردنظر و علاقه جوان‌های مملکت بود، دامن می‌زد و خودش پیش‌قراول این حرکت بود؛ ولی طیب به آن معنا که فکر می‌کردند، جزو آن دسته نبود، بلکه در اداره و تدبیر، انسانی عاقل بود! آن‌چنان‌که در خاطرات آمده است: طیب بر مسلک عیاران و فرهنگ لوطیگری از سجایای اخلاقی برخوردار بوده است، عاشقانه به امام حسین (ع) عشق می‌ورزید و هر محرم دسته بزرگی تشکیل می‌داد. اکثر کسانی که طیب را می‌شناختند، معتقدند که طیب بازگشتی همچون «حر بن یزید ریاحی» داشت.

از صفات اخلاقی وی مردم‌دار بودن، جوانمرد و بامحبت بودن، عرق مذهبی داشتن، وی همچنین دارای اعتقادات مذهبی بسیار قوی بود. برای امام حسین (ع) و پرچم‌دار نهضت وی یک حرمت و قداست خاص قائل بود. ایشان علاقه خاصی به محرم و عزاداری برای امام حسین (ع) داشت و مشکل هیئت‌ها را رفع می‌کرد.

به وی لقب حر داده بودند، چون حر اولین کسی بود که به دستگاه امام حسین (ع) صیانت کرد؛ ولی آن‌چنان وقیحانه به میدان نیامد، بلکه حریم را نگه می‌داشت و ذاتش پلید نبود، چون با احترام نزد امام حسین (ع) آمد. دل امام حسین (ع) را شکسته بود؛ ولی درعین‌حال حریم را در نظر داشت و کاملاً برای آن‌ها احترام قائل بود که به فیض شهادت نائل شد و طیب هم که بعضی‌ها نسبت به او نظر خوبی نداشتند، این‌همه مقام کسب کرده بود. شاید برای هیچ شخصیتی شب اول قبر پانزده هزار رکعت نماز خوانده‌نشده است؛ ولی برای «طیب» و «حاج اسماعیل» مردم این‌چنین کردند.

حاج طیب حر انقلاب شد

 


سرنوشت حر انقلاب

پس از تظاهرات 15 خرداد، محمدرضا پهلوی به‌دروغ در رسانه‌ها گفت که مخالفانش از خارجی‌ها پول گرفته‌اند و با هدایت خارجی‌ها قصد آشوب علیه وی رادارند. به ساواک نیز مأموریت داده می‌شود که اسنادی برای این دروغ شاه جعل کند که نصیری به یاد کینه‌اش از طیب افتاد.

طیب را به دلیل شرکت در تظاهرات 15 خرداد به همراه یکی از مبارزان انقلابی به نام حاج اسماعیل رضایی که اتفاقاً نسبتی هم با طیب نداشت و ازنظر فکری با وی تفاوت‌های آشکار بسیار داشت،‌ دستگیر می‌کنند.

از طرف شخص نصیری- رئیس ساواک- در زندان به طیب فشار می‌آورند که بگو از [امام] خمینی پول گرفته‌ای تا آزادت کنیم.

طیب زیر شدیدترین شکنجه‌ها که حتی ازنظر جسمی به وی آسیب بسیاری وارد کرده بود، مقاومت کرده و در طول بازجویی‌ها فقط می‌گفت به فرزند فاطمه زهرا (س) و سالار شهیدان حسین (ع) تهمت نمی‌زنم و خیانت نمی‌کنم.

حتی گفته می‌شود که طیب ساعاتی نصیری را سرکار گذاشته و به‌ظاهر قبول می‌کند که این حرف را بزند، اما شرط می‌گذارد که تنها در برابر (امام) خمینی می‌گویم؛ اما وقتی طیب را نزد امام می‌آورند به‌زانو درآمده و در مقابل ایشان قسم می‌خورد که تا حالا این سید خدا را ندیده‌ام که بخواهم از او پول بگیرم.

وی از طریق خانواده‌اش در دوران زندان به امام پیامی فرستاد که پاسخ امام، افکار او را که حالا مدتی است دگرگون‌شده، به سمت روشنایی سوق می‌دهد.

تمام زندگی طیب با همین یک جمله تغییر می‌کند و وی تا پای چوبه داری که برای او تدارک دیده بودند، به قول خودش به فرزند زهرای مرضیه (س) و حسین (ع) خیانت نکرد و حر انقلاب شد.

امام خمینی (ره) نیز پس از شنیدن سرنوشت طیب و اعدام وی، از تمام طلاب حوزه علمیه قم می‌خواهد که به پاداش استقامتی که درراه ایمانش داشت، برای وی روزه گرفته و نماز بخوانند.

برگرفته از سایت تبیان www.tebyan.net


93/11/12::: 2:0 ص
نظر()